«عشق ابدی» نام مجموعه جدیدی است که با مجری گری پرستو صالحی (بازیگر سابق سینما و تلویزیون ایران) و کارگردانی ... در استانبول در حال فیلمبرداری است و از طریق پلتفرم های یوتیوب و اینستاگرام، برای مخاطبان ایرانی منتشر می شود.
آنگونه که در ویدئوهای تبلیغاتی این برنامه به چشم می خورد، ظاهرا با هدف آشنایی و همسریابی برای جوانان ایرانی طراحی شده و تلاش دارد تا به اصطلاح فضایی فرهنگی و هدفمند برای آشنایی دختران و پسران ایرانی فراهم کند. در این برنامه، شرکتکنندگان در محیطی کنترلشده، در گفتوگوهای گروهی و چالشهای مختلف شرکت میکنند تا مثلا با درک عمیقتری از خود و دیگران، مسیر انتخاب شریک زندگی را طی کنند.
تصاویر منتشر شده در تیزرهای تبلیغاتی این برنامه نشان میدهد که اهداف پشت پرده آن فراتر از چیزی است که تبلیغ می شود. زیرا تعدادی از دختران و پسران جوان با لباسهای نیمه لخت و آرایشهای آنچنانی ساعتها و روزها و شبها در کنار هم زندگی میکنند تا با ابعاد مختلف زندگی مشترک آشنا شوند. در چنین برنامه های قبل از هر چیز عدم توجه به مسائل اخلاقی و حریمها در آن مشهود است. چیزی که سنتها و عرف جامعه ایرانی تعاملات این چنینی را خلاف ارزشهای اخلاقی و معیارهای شناخته شده اعتقادی خود می داند.
به نظر می رسد نشاندادن شخصیتها و انتخابها در قالب مجموعه «عشق ابدی»، اغلب به معرفی ویژگیهای ظاهری، پاسخ به سؤالات پیشپاافتاده و نمایش تعاملات کوتاهمدت محدود است. این انتخابها و پاسخها بهطور طبیعی نمیتوانند عمق و پیچیدگیهای یک رابطۀ واقعی را در خود جای دهند. ازدواج و روابط پایدار، فراتر از بازیهای سطحی این چنینی هستند که بتوان در چند دقیقه تلویزیون یا در یک اپیزود محدود به نمایش گذاشت.
ساخت چنین برنامه هایی که همگی دارای یک وجه مشترک هستند و آن هم تابو شکنی در تعاملات جنسیت های مخالف و ترویج روابط آزاد می باشد، مسبوق به سابقه است و در کشورهای مختلف و تحت عناوین متفاوت ساخته و پخش شده اند.
تبعیض جنسیتی تعریف شده در فرهنگ دینی و نگاه مردسالارانه در چنین برنامه هایی به وضوح به چشم می خورد. زیرا برخلاف شعار سازندگان برنامه هایی چون عشق ابدی یعنی «تسهیل آشنایی سالم دختران و پسران ایرانی»، اما نگاهی دقیقتر به ساختار این برنامهها، نشان میدهد آنچه در عمل اتفاق میافتد، نه تسهیل آشنایی برابر، بلکه بازتولید همان کلیشههای آشنا و تبعیضآمیز جنسیتی است. از آنجا که یکی از برترین ملاکها و معیارهای انتخاب، ظاهر زیبا و عرضه ی بی محابای زیباییهای ظاهری جنس زن است، نقش زن همچنان به عنوان موجودی منفعل، منتظر و در معرض «ارزیابی» ترسیم میشود. او باید خود را بهگونهای نشان دهد که در نگاه مردانه مقبول بیفتد! نگاه مردی که همواره در جایگاه تصمیمگیرنده و انتخابکننده نشسته است. زن، نه بهعنوان یک انسان کامل با خواستهها، معیارها و حق انتخاب مستقل، بلکه به سان یک «گزینه» در قاب انتخاب ظاهر میشود.
در اینگونه برنامه ها، ویژگیهایی، چون زیبایی ظاهری، تناسب اندام، لطافت رفتار یا «زنانه بودن» در مرکز توجه قرار میگیرند. در مقابل، مؤلفههایی مانند اخلاق مداری، مادر بودن، ایمان و اعتقادات مذهبی ویا تفکر انتقادی، بلوغ روانی، دغدغههای اجتماعی و تجربۀ زیست زنانه، یا کلا نادیده گرفته شده یا بهعنوان «ویژگیهای حاشیهای» قلمداد میشوند. این تاکید یک جانبه، نه تنها زن را به ابزاری برای لذت بصری بدل میسازد، بلکه زمینهساز نگاه مصرفگرایانهای است که عشق و انتخاب شریک زندگی را به فرآیندی بازاری و سطحی تقلیل میدهد.
با نگاهی به برنامه های مشابه که قبلا ساخته و منتشر شده اند، می توان دریافت که اینگونه برنامهها تلاش میکنند موقعیت زن و مرد را یکسان نشان دهند، گویی هر دو طرف با حقوق و شرایط برابر وارد این مسیر میشوند. این در حالی است که در بستر اجتماعی و معیارهای دینی و سنتی جامعه ایرانی، نقش زن به عنوان مادر و مربی نسلهای بعدی بسیار حائز اهمیت است و در واقع جامعه ای می توان آینده ی مطلوبی داشته باشد که زن در نقش مادر بتواند وظیفه مادرانه خود را تربیت فرزندان به درستی ایفا کند. این برخلاف آن چیزی است که فرهنگ افسارگسیخته غربی در پوشش ظاهر زیبای برابری جنسیتی مطرح می کند.
لذا می توان پیش بینی کرد که در این برنامه همچون بسیاری از برنامه های مشابه، نگاه کالایی به زن به طور ظریفی در متن برنامه گنجانده شده است. فرم اجرا، تاکید بر ظاهر، حتی نوع تصویربرداری و نورپردازی، همگی در راستای نمایشدادن زن برای جذب نگاه و جلب نظر مرد تنظیم شدهاند. اینجا دیگر رابطه انسانی نیست؛ بلکه بازاری است که در آن «زن خوب» زنی است که جذاب دیده میشود، ظرافتهای ظاهری خود را بهتر عرضه می کند، بهتر لبخند میزند، بهتر مینشیند و بهتر پاسخ میدهد. لذا وقتی زن به عنوان «کالا» وارد این معادله میشود، ویژگیهای انسانی او عملا بی ارزش میشوند، دغدغههایش، تجربیاتش، و حتی نقدهایش، مزاحمت تلقی میشود. چیزی که میماند، برند شخصیِ واجد گزینش برای نگاه مردانه است.
نکته حائز اهمیت دیگری که در ساخت این برنامه و برنامه های مشابه نباید از نگاه تیزبینانه مخاطب دور بماند، هزینه های هنگفتی است که برای ساخت آنها اختصاص می یابد. با توجه به نیاز به سرمایه هنگفت برای ساخت اینگونه برنامه ها دور از انتظار نیست که محافل معلوم الحال غربی که فرماندهان تهاجم به ارزشهای سنتی، ملی و دینی جوامع اسلامی هستند و برای تغییر مزاج و ذائقه جوان ایرانی و به انحطاط کشاندن آنان درکمین نشسته اندآستین بالا زده و به لحاظ مالی و مادی پشتیابی کامل از عوامل و سازندگان آن به عمل می آورند.
واحد تحقیق و پژوهش رایزنی فرهنگی آنکارا
نظر شما